کد مطلب:33557 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107
اول خود را موعظه كن، پس اگر سود بردی آنگاه مردمان را موعظه نمای.[1]. در طول تاریخ فرهنگ ما مواعظ عمل نشده بسیار وجود داشته است. از قضا موعظه ی فرد غیر متعظ نه فقط دل را زنده نمی كند، كه موجب مرگ آن می شود. بسیاری از امور اخلاقی به پشتوانه ی روح آن كسی متكی هستند كه خود در آن مسیر اخلاقی گام برمی دارد. نباید پای موعظه ی هر كس نشست. نباید هر موعظه ای را از هر زبانی شنید- و لو آنكه آن موعظه حق باشد. سعدی می گوید: گفت عالم به گوش جان بشنو [صفحه 130] باطل است آنچه مدعی گوید: مرد باید كه گیرد اندر گوش (گلستان) ولی واقع آن است كه سخن آن مدعی باطل نیست. واقعا خفته، خفته را بیدار نمی كند. البته انسان باید پند را حتی اگر بر دیوار نوشته شده باشد، در گوش گیرد. اما میان این «باید» و تاثیر آبادان كننده ی آن پند فرسنگها فاصله است. بسیار نیكوست اگر كسی پند را حتی از روی دیوار بیاموزد و متاثر شود. اما بر این امر نمی توان سرمایه گذاری كرد. نمی توان گفت كه از این پس فقط پندها را بر دیوار یا در كتابها می نویسیم و كار خود را تمام شده می پنداریم. این ادعا نادرست است. موعظه از جنس علم یا فلسفه نیست، از جنس فعل است (در برابر انفعال). موعظه این نیست كه كسی در كتابی بنویسد فلان امر خوب است یا بد است. این، به اصطلاح علم است. و علم هیچ گاه جای موعظه را نمی گیرد. امیرالمومنین (ع) می فرماید: «دلت را با موعظه زنده كن». معنای حقیقی این سخن آن است كه دلت را با موعظه ی واعظ متعظ و متحقق به این مواعظ زنده كن. چرا كه در غیر این صورت دل به هیچ رو زنده نمی شود. روایت مشهوری از پیامبر (ص) نقل شده است كه: از باد بهار تن مپوشانید، تن خود را از باد خزان بپوشانید مولوی می گوید كه راویان این سخن را از پیامبر (ص) نقل كرده اند ولی مراد ایشان را درنیافته اند: راویان این را به ظاهر برده اند (مثنوی، دفتر اول، بیت 2049) [صفحه 131]
بخش عظیمی از نهج البلاغه حقیقتا موعظه است. اما در خصوص موعظه نكته ای وجود دارد كه در خور تامل و توجه است. موعظه ای دل را زنده می كند كه از نفس و دهانی برآمده باشد كه خود متحقق به آن حقیقت باشد. خداوند به حضرت عیسی (ع) وحی فرمود كه:
ور نماند به گفتنش كردار
خفته را خفته كی كند بیدار؟
ور نبشته ست پند بر دیوار
هم بر آن صورت قناعت كرده اند
صفحه 130، 131.